اشعار ولادت حضرت زینب (سلام الله علیها)
مهدی مقیمی
حضرت زینب (س)-مدح و ولادت
انتهای تمام جادّه ها
باز باید به تو رجوع کنم
کاش خورشید باشم و هر روز
در حریم شما طلوع کنم
شعر خود را اجازه ام بده تا
با سلامی به تو شروع کنم
سحر و صبح و ظهر و عصر و شب
السلام علیکِ یا زینب
السلام علیکِ یا همه کار
السلام علیکِ یا همه کس
السلام علیکِ در همه عمر
السلام علیکِ بر تو و بس
السلام علیکِ باز ، از نو
السلام علیکِ گفتم و پس
تو جواب سلام را دادی
که به این شکل در دل افتادی
بار دیگر سلام بر نورت
مبدأ عشق ، از ولادت توست
مثل زهرا سراسرت خیر است
کرم و لطف و عشق ، عادت توست
تو چنان در عبادتی بی بی
که عبادت پیِ عبادت توست
به خداوندیِ خدا سوگند
عشق تو کرده عشق را در بند
از همان ابتدا شدی آرام
تو به اعجاز رنگ و بوی حسین
وسط آن همه بهشتی رو
باز شد چشم تو به سوی حسین
بی گمان اینکه شد برادر تو
آبرو بود و آرزوی حسین
چشمت افتاد بر جمال جمیل
گریۀ تو به خنده شد تبدیل
جنس دلهایتان ز نور خداست
شده وابسته از همان اول
عشقتان عشقِ بی برو برگرد
شد از این دسته از همان اول
دلِ تو گشته با حسین ، یکی
غیر از او رسته از همان اول
از کمال تو خلق حیرانند
در دو عالم عقیله ات خوانند
واژهء شیرزن به نام شماست
بس که اسطوره شد دلاوریت
عاشقانه ترین وجودی تو
نقطۀ عطفِ عشق ، خواهریت
خواهری کرده ای برای حسین
شده ثابت به او *برادریت*
با تو تنها نه اینکه خواهر داشت
پدر و مادر و برادر داشت
مثل زهرا برای پیغمبر
بودنت افتخار حیدر بود
دختری بهتر از هرآنچه که هست
بر علی اینچنین مقدر بود
اقتدار تو بعد کرببلا
لحظه لحظه چو فتح خیبر بود
متحیر شدم ازین وجنات
هدیه بر توهزار تا صلوات
گوئیا وارث ابالفضلی
که شده دشمنت زمین گیرت
خطبه خواندی عجب علی گونه
کوفه لرزید وقت تکبیرت
اثر صحبتت به مثل علیست
کوفه و شام تحت تأثیرت
پشت دروازه خطبه تا خواندی
پشت ابن زیاد لرزاندی
ظاهرِ شمرها عوض شده است
دشمنان تو از همان نسلند
ریشه یابی اگر کنیم ، دقیق
به سنان و به حرمله وصلند
کینه ها منشأش ز کرببلاست
و کپی ها برابرِ اصلند
دورِ خود شمر اگر چه پُر داری
غم مخور تا حبیب و حُر داری
تابعیَّت به ما بده زینب
تا بگوییم تابع حرمیم
حرمت بس که با صفاست همه
صبح تا شب مُراجِعِ حرمیم
با تمام وجودمان بی بی
تا قیامت مدافع حرمیم
شیعیانند خادمان حرم
خادمان نه مدافعان حرم
داعشیهای سنگدل بروید
پای جایِ دگر وسط بکشید
حرم زینب است آخر خط
دست ازین بازیِ غلط بکشید
تا نگردیده شیعه دیوانه
دورِ این بارگاه خط بکشید
ما روی این حریم حساسیم
جاش ، باشد تمام ، عباسیم
***************************
مهدی مقیمی
هست ساحل زینب و تفسیر دریا زینب است
غم ز طوفان نیست در دلهای ما تا زینب است
اولین ام ابیها حضرت صدیقه بود
شک ندارم دومین ام ابیها زینب است
هست ناموس علی بی شبهه ناموس خدا
کیست ناموس علی و حقتعالی، زینب است
هر قدم لحظه به لحظه در تمام زندگی
ذکر زینب یا علی ذکر علی یا زینب است
منعکس گردیده مادر در وجود دخترش
حق و الانصاف باید گفت زهرا زینب است
اوست جان حیدر و زهرا و پیغمبر لذا
مومنون و کوثر و اخلاص و طاها زینب است
نَقل یک روح و دو پیکر هست زینب با حسین
او سراپایش حسین و این سراپا زینب است
جان عالم از حسین و جان او خواهر بُود
پس تو دنبال چه می گردی مسیحا زینب است
کوفه را لرزاند با صوت رسای حیدری
شیر زن تر از تمام شیرزنها زینب است
ارث حیدر را به میدان برده در میدان شام
لا فتی الّا علی مُنجر به الّا زینب است
مرقدش هیهات آسیبی ببیند در دمشق
چونکه خط قرمزِ طوفان سقا زینب است
" لیس للانسان الّا ما سعی " پس سعی کن
دامن او را بگیری حشرِ ما با زینب است
***************************
علی اکبر لطیفیان
راضى شده بودیم به املاى محمد
اما نرسیدیم به معناى محمد
هر آنچه که دارند رسولان, همه دارند
از معجزه ى خاک قدمهاى محمد
مولاست همان رحمت امروز پیمبر
زهراست همان رحمت فرداى محمد
تفسیر کمالات جلالى على بود
لاحول و لا قوه الاى محمد
این وحدت محض است و دوئیت به میان نیست
خوابید اگر شیرخدا جاى محمد
اسلام محمد به جز اسلام على نیست
منهاى على, یعنى: منهاى محمد
در آینه فاطمه دیده است خودش را
بنشسته محمد به تماشاى محمد
***************************
مهدی علی قاسمی
ماه زهرا تا که کردی تو در این ماه حلول
شمس با دیدن نورانیتت کرد افول
پای گهواره تو سجده کند جبرائیل
بوسه بر دست تو امشب زده زهرای بتول
پای مدح تو به عالم همه حیران هستیم
در مقامات تو سرگشته و ماتند عقول
بی وضو دست نباید بزنم بر نامت
عصمت مطلقه دارید همانند رسول
حتم دارم به دلش نام شما را هم برد
توبه ی آدم اگر پیش خدا گشت قبول
مظهر نام حسین است به عالم نامت
«یا حسین» از دم ِ «یازینب» ما کرد حلول
کار و بارش شده بیچارگی و در به دری
هرکسی که زگدایی درت کرد عدول
بی توسل به شما روز و شبم هست خزان
می شود رزق ، در عالم به نگاه تو نزول
زینت اهل سما ، زینت مادر ، زینب
زینِ اب ، زینِ نبی ، زینِ برادر ، زینب
شیعیان در دلشان حب تو دارند همه
خانواده ، پدر و مادر و فرزند همه
از درِ خانه ی تو فیض رسیده است به ما
با نگاه تو شدیم عبد خداوند همه
هرکجا کار گره خورد خدا را دادیم...
...به نخ چادر مشکی تو سوگند همه
کوری چشم حسودان به زمین چرخاندند
دور تو ، دور سر فاطمه اسپند ، همه
خمسه ی طیبه با دیدن رویت امشب
در میان دلشان آب شده قند ، همه
زینت حیدری و آینه ی زهرایی
آمده برلب عشاق تو لبخند ، همه
در دفاع از حرمت نام تو را حک کردیم
روی هر چفیه و پیراهن و سربند ، همه
شهدای حرمت شیعه ی ناب علی اند
دشمنان حرمت نطفه حرام اند همه
جان ارباب نگاهی تو بر این نوکر کن
این گدا را به دفاع از حرمت پرپر کن
***************************
حسن لطفی
تضمینی از شعر مرحوم منزوی
آیِنه در آیِنه نورِ مُکَرَم زینب است
جلوه در جلوه تجلیاتِ خاتم زینب است
خطبه در خطبه امیرالمؤمنین دَم زینب است
زُهره در زُهره ظهورِ اسمِ اعظم زینب است
آنکه با عشقِ حسینی گَشته همدم زینب است
با مُسَمَط با قصیده با غزل با مثنوی
صائِبی از اصفهان و بیدلی از دهلوی
جودی و یَغما و نَیِر شهریار و مولوی
می بَرَد اما دلم را مصرعی از مُنزوی
این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است
نامِ او پُر کرده عالم را حجابش بیشتر
خُطبه اش بنیان کَن و فصلُ الخِطابش بیشتر
غیرتش مبهوت ساز است،انقلابش بیشتر
محملش دارد تماشا و رکابش بیشتر
گفت با عباس پُشتیبانِ پرچم زینب است
شمع اگر این است دل پروانه باشد بهتر است
مِی اگر این است پُر پیمانه باشد بهتر است
سر اگر خاکِ درِ میخانه باشد بهتر است
عقل در توصیفِ او دیوانه باشد بهتر است
در شهامت برتر از سارا و مریم زینب است
عشق وقتی می تپد عاشق پرستو میشود
دستِ عاشق زود از حالِ دلش رو میشود
هر که با خورشید شد آیینه ی او میشود
دخترِ شاهِ نجف هم شاه بانو میشود
یک تن اما حامیِ ناموسِ عالم زینب است
از همان اول خدا میخواست او را شُد حسین
اصلاً او با اولین پلکِ تماشا شُد حسین
فاطمه شُد مرتضی شُد پیش از آنها شُد حسین
گرچه نامش بود زینب بعدش اما شُد حسین
او حسین است و حسینش هم مُسَلَم زینب است
گرچه بر بال و پرِ خود سلسله دارد هنوز
او که باشد سایبانی قافله دارد هنوز
میرود پشتِ برادر فاصله دارد هنوز
با سرِ هر زلفِ او صدها گله دارد هنوز
آنکه ریزد در فراغت اشک ماتم زینب است
***************************
ولی الله کلامی زنجانی
بیا ای دل به درد شیعه درمان می کند زینب
حسینش داده دم معجز نمایان می کند زینب
اگر با نیت فیض آمدی طوبا به اقبالت
تو را بر سفره عباس مهمان می کند زینب
من از قطره کمم اما به دریا ناز خواهم کرد
که مور بی بضاعت را سلیمان می کند زینب
پیام زینبیه این بُود بعد از صد و ده قرن
یزیدی مسلکان را خانه ویران می کند زینب
معین عترت است این محیی آیات عاشورا
چو زهرا مادرش تبلیغ قرآن می کند زینب
هراس افتاده بر قلب یهود از قهر حزب الله
که یاری بر کفن پوشان لبنان می کند زینب
الا سرباز عاشورا بگو لبیک یازینب
اگر مشکل به کارت هست آسان می کند زینب
***************************
سید حجت بحرالعلومی
ولادت-مصائب
خوب است که از زینب کبری بنویسم
از حضرت صدیقه ی صغری بنویسم
تا نقش ببندد به دلم نام عقیله
از آمدن دختر زهرا بنویسم
از حال و هوای قدم تازه رسیده
از پشت در و جمع گداها بنویسم
با کسب اجازه بنویسم خود زهرا
یا روی زمین شاخه طوبی بنویسم
وقتی شده چون فاطمه سر تا قدم او
شاید بشود ام ابیها بنویسم
تنها نه فقط چشم مدینه شده روشن
از روشنی چشم دو دنیا بنویسم
من منتظرم حضرت جبریل بیاید
یک اسم پر از عطر و مسما بنویسم
جبریل کنار پر قنداقه رسیده
باید ملکی محو تماشا بنویسم
حالا که رسیده به علی مژده ی مولود
بگذار که من زینت بابا بنویسم
بانو به خدا زیر قدمهای تو جنت
دستان تو را عرش معلی بنویسم
وقتی که به لبهای حسین آمده لبخند
بد نیست که یک چند تمنا بنویسم
هر چند که دیریست تمنای من این است
از کرببلای شده امضا بنویسم
حالا که مبدل شده لبخند به گریه
یک قطره ی درد از همه دریا بنویسم
با اینکه محال است جدایی ز حسینت
مجبور شدم واژه ی تنها بنویسم
از عصر غم انگیز وداع تو به گودال
با راس روی نیزه تسلی بنویسم
هنگام غروب است نه سر مانده نه پیکر
از پیرهن رفته به یغما بنویسم
ماندم به خدا از تو و از غارت خیمه
یا دختر جا مانده به صحرا بنویسم
باید بروم علقمه با حضرت زهرا
جا مانده ای از پیکر سقا بنویسم
اینجاست که دیگر قلمم تاب ندارد
از بی کسی ات در دل اعدا بنویسم
***************************
رضا اسماعیلی
در جهـان، مهر حقیقت، زینب است
مشعل صبح هدایت، زینب است
دختر بانوی آب و آفتاب
محرم اسرار عصمت، زینب است
کهکشان عشق و ایثار و کمال
تابش مهر فضیلت زینب، است
آسمان سروری را او رسول
لایق عقد نبوت، زینب است
خطبه خوان خون، زبان مرتضی
ذوالفقار عشق و غیرت، زینب است
بر مشام کوفه ی رنگ و فریب
بوی توفان قیامت، زینب است
خواهر توفان سرخ کربلا
مادر صبر و مصیبت زینب است
بحر درد و کوه داغ و عرش زخم
ارتفاع استقامت، زینب است
وصف زینب، وصف یک ناممکن است
عاشقان! تفسیر حیرت، زینب است
من کجـا و وصف این خاتون، غزل !
فصل شرح بی نهایت، زینب است
***************************
قیصر امین پور
دلش دریای صدها کهکشان صبر
غمش طوفان صدها آسمان ابر
دو چشم از گریه همچون ابر خسته
ز دست صبرِ زینب، صبر خسته
صدایش رنگ و بویی آشنا داشت
طنینِ موج آیات خدا داشت
زبانش ذوالفقاری صیقلی بود
صدا، آیینه ی صوت علی بود
چه گوشی می کند باور شنیدن؟
خروشی این چنین مردانه از زن
به این پرسش نخواهد داد پاسخ
مگر اندیشه ی اهل تناسخ :
حلول روح او، در جسم زینب
علی دیگری با اسم زینب
زنی عاشق، زنی اینگونه عاشق
زنی، پیغمبرِقرآن ناطق
زنی، خون خدایی را پیمبر
زن و پیغمبری ؟ الله اکبر !
موضوعات مرتبط: حضرت زینب(س) - ولادت،مدح
برچسبها: اشعار ولادت حضرت زینب(س)